سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیالوگ هایی که حریم حیای مردان خدا را نشانه گرفت

آنان که حق را دانسته انکار می کنند با آن ها که انکار حق را  تنها به تماشا ایستاده اند چه فرقی می کنند؟

دیالوگ هایی که حریم حیای مردان خدا را نشانه گرفت

به گزارش سفیر افلاک، سلام بر تو اے حســــــــــین،سلامے از آتشکده ے قلب سوزان شهیدان بر تو ..  سلام برتو از جبهه هاے نبرد،از هر زمان و از هر مکانے که پرچم حق  برافراشته مےشود

سلام مردان خدا، همان کوبندگان ظلمتکده هاے دنیا بر تو اے حســــــــــین،تو را میخوانم که سرورے و امامــــــــــے  بر تمام شهیدان،تو را می خوانم ای چراغ هدایت

اے نــــــــــور...!  اے حســــــــــین....!  تو که نامت ظلمتها را از بین می برد و باطل را محکوم به نیستے می کند.

 

تو می دانے سراپا بغضم و می سوزم، تو می دانے داغے بر دل دارم و از اینکه فریادم را نمی شنوند رنج می برم،از اینکه جز اشک هیچ چیز مرا یارے نمی دهد رنج می برم با تو از داغ مانده بر سینه ام،می گویم حســــــــــین....

 

چندی پیش صحنه اے آماده شد،قرار بود روے آن صحنه  دفاع را ، تقدس را ،قدسیان ایستاده بر قله هاے عشــــــــــق و انســــــــــانیت را  نمایش دهند.

قرار بود راه تو ، راه شهیدان را  قرار بود تقــــــــــوا ، سلوک ، عشــــــــــق و عرفان را ، نمایش دهند،اما ... با آغاز نمایش هجومے بــــــــــے امان بر خاکریز ها آغاز شد

سکوت مرگ گرفته بود عده اےرا  ورنه دشمن هرگز این چنین تا پشت خاکریز ها نرسیده بود ....

 

یک طرف ستون پنجم دشمن،یک طرف بچه هاے ناب جبهه و جنگ،و سلاح دشمن تهمت و دروغ ،بی حرمتی، فریب و  نیرنگ.....

 هیچ کس فریاد هل من ناصر بچه ها  را نشنید،هیچ کس به داد بچه ها نرسید،جنگ بالا گرفته بود،دشمن با دیالوگ های مستهجن بر  حریم حیاے مردان خدا می تاخت

و گویــــــــــے هیچ کس نمی شنید صداے  بچه هارا که فریاد می زدند:اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید مردم

 

می بینے حســــــــــین !

اینها باران تهمت را بر یاران تو قطع نکرده اند ،حتی حالا...

حالا که از شهادت یاران تو در  کربلاےخوزستان ســــــــــے و اندے سال می گذرد.

می بینے از قلم ، سه شعبه ساخته اند و بازهم  حنجره ے یارانت را هدف می گیرند  حســــــــــین.....؟

 

و عده اے هنوز غرق در سکوت، 

گویی مرده اند

یا هرگز  از انسانیت بویــــــــــے نبرده اند ......

میشنوے صداےبــــــــــے حرمتے ها را  حســــــــــین ؟

 

اگر این نمایش در آمریکا و اروپا اجرا می شد اگر غربی ها همان هایی که دشمنی خود را ثابت کرده اند و بر ماثابت شده است که همواره حق را انکار می کنند این چنین تعبیری از جبهه ها و جنگ داشتند دل ها کمتر می سوخت واین چنین آه از نهاد آدمی بر نمی خواست  

اما چه سخت است که  این تهمت ها را  ،اینجا می شنویم

جایی که آزادے و آبادے وجب به وجبش از خون شهیدان است، جایے که زادگاه شهیدان است و هنوز شاهدانے هستند که سوگند می خورند شهیدان اهل آسمان بودند و نه دلبسته و دلباخته  ے دنیا  و نه  در بند زمین .

راستے چه دردناک است ضربه از خودے ها خوردن، چه کمر شکن است تهمت از خودیها  شنیدن  و تو این را بهتر از همه میدانے حســــــــــین

 

حــــــــــق روشن است

و پاکی شهیدان و راه آنان بر احدے پوشیده نیست

پس چه چیزے ست که  لب ها را به هم  دوخته است

چرا هنوز بوی تعفن سفســــــــــطه ها و مغلطه ها به مشام می رسد ؟

آنان که حق را دانسته انکار می کنند با آن ها که انکار حق را  تنها به تماشا ایستاده اند چه فرقی می کنند؟

آه حســــــــــین

تو می دانی که این راه پاکیزه تر و روشن تر از آن است که با این نمایش ها گردی بر آن بنشیند

آنها خاک به خورشید پاشیده اند و کاری از پیش نخواهند برد

اما

اے کاش.....

اے کاش.....

اگر دین نداشتند

قدرے آزاده بودند  حســــــــــین  ..........

 

انتهای پیام/

 

منبع خبر: سفیر افلاک      حرف لر

» نظر